تاریخ انتشار : شنبه 22 اردیبهشت 1403 - 21:18
کد خبر : 624

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پیک خانواده

۱۰ فرزند حاصل صرف فعل خواستن مادر ۳۵ ساله

۱۰ فرزند حاصل صرف فعل خواستن مادر ۳۵ ساله

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پیک خانواده در دورانی که دنبال پاسخ سوالاتم بودم به خیلی چیزها رسیدم و برایم مسجل شد که حضور فرزند برای زندگی من بسیار خوب و پربرکت است. الان که در یک خانه ۱۲۰ متری دوخوابه در استان البرز زندگی می‌کنم و یک خودروی سمند داریم می‌توانم بگویم که یکی

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پیک خانواده

در دورانی که دنبال پاسخ سوالاتم بودم به خیلی چیزها رسیدم و برایم مسجل شد که حضور فرزند برای زندگی من بسیار خوب و پربرکت است. الان که در یک خانه ۱۲۰ متری دوخوابه در استان البرز زندگی می‌کنم و یک خودروی سمند داریم می‌توانم بگویم که یکی از خانواده‌های متوسط جامعه هستیم. اما واقعیت این است که زمانی‌که تصمیم به زیاد شدن تعداد فرزندان‌مان گرفتیم اصلاً وضعیت مالی خوبی نداشتیم. همین‌قدر بگویم که زمانی که من ۶ فرزند داشتم، خانه بسیار کوچک یک خوابه داشتیم و تنها یک موتور وسیله نقلیه‌مان بود.»

 

در تمام طول گفت و گو نگاه و منش صبورانه خانم صادقی مرا مبهوت کرده بود. به جز دو پسر بزرگ‌شان که خارج از منزل بودند، من و ایشان همراه ۷ فرزند در خانه بودیم و هم‌زمان با مصاحبه، پاسخ به نیازهای بچه‌ها هم از طرف ایشان انجام می‌شد. من چون مادر سه فرزندم، سر و صدا و رفت و آمد بچه‌ها اصلاً خسته‌ام نمی‌کند، اما می‌دانم که برای یک شخص دیگر احتمالاً این هیاهو به چشم می‌آید. صبوری این مادر، روی خوش و لحن آرام و با عطوفت‌شان نکته جالب دیگر از شخصیت‌شان بود.

مصاحبه ما حدود چهار ساعت طول کشید. کاری که اغلب با یک ساعت تمام می‌شود. دلیلش هم تنها یک چیز بود. حضور بچه‌ها! بچه‌ها دائم در رفت و آمد بودند که سر و صداها هم در زمینه فیلم ضمیمه، کاملاً شرایط را بازگو می‌کند. خالی از لطف نیست اگر بگویم که در نیم ساعت اول، خانه‌ای تمیز و مرتب و ساکت را دیدم. بچه‌ها در اتاق بودند و انگار شرایط رسمی و برای حضور مهمان فراهم بود. زمانی که سراغ بچه‌ها را گرفتم تازه جرقه حضور زده شد، انفجار رخ داد! شور و نشاط و هیاهو در خانه آغاز شد. از اسباب بازی‌هایی که شبیه رودخانه‌ای خروشان از اتاق به منتها الیه مرکز پذیرایی سرازیر شد گرفته، تا دوچرخه و سه چرخه‌هایی که در کنج و زوایای خانه از پارک درآمده بود و در این میدان تک‌چرخ می‌زد. این‌جا زندگی در جریان است. مادر فاطمه هم برای کمک فرزند کوچک را در آغوش گرفته و مدیریت بچه‌ها را انجام می‌دهد. بچه‌ها هم‌بازی هم‌اند وتوامان پشتیبان هم. مجتبی (فرزند چهارم) برادرش را برای رفتن به دستشویی یاری می‌کند و نادیا، سارا را در خوردن بستنی کمک می‌کند.

 

 

همیشه هم زندگی بر وفق مراد نیست

 

«خیلی‌ها به من می‌گویند بعد از ۹ زایمان هنوز بدنت سالم مانده؟ اغلب این سوال در شرایطی پرسیده می‌شود که خود شخص تصورش از زایمان، تحلیل رفتن بدن فرد است. باید بگویم از آن‌جا که همسر من سال‌هاست در زمینه طب سنتی مشغول تحقیق و مطالعه است، هم تغذیه در منزل ما و هم درمان بیماری‌ها و حتی تقویت بنیه بدن همه افراد را با همین روش پیش بردیم. الحمدلله تا الان نه بیماری‌های سنگین گرفته‌ایم و این‌که اگر بیمار شده‌ایم سریع و راحت درمان شده‌ایم. کرونا، سرماخوردگی و آبله مرغان از بیماری‌های مسری بود که درِ خانه ما را هم زد. یادم هست که ابراهیم (فرزند ارشد) کلاس دوم بود که از مدرسه آبله مرغان را سوغات آورد برایمان. آن موقع چهار فرزند در خانه داشتم. به همین دلایل که ذکر کردم، بچه‌های من در این بیماری‌ها خیلی اذیت نشدند. در کرونا و سرماخوردگی‌ها هم همین‌طور. ما در خانه اغلب سعی داریم از خوردن سردی‌ها و گرمی‌ها در کنار مصلح (اصطلاحی در طب سنتی با مفهوم: نوعی مکمل غذاها برای هضم و آسیب کمتر) استفاده کنیم. از حبوبات و لبنیات و مواد غذایی‌ای که سلامت بیشتر را ارمغان دارند و کم‌تر عوارض بد روی بدن دارند در طبخ غذاها استفاده می‌کنیم. این‌که برای هر وعده، غذایی مصرف کنیم که حتماً شامل برنج و گوشت باشد در خانه ما دیده نمی‌شود.

در مورد روابط بچه‌ها هم بعضی اوقات بین خودشان اختلافاتی پیش می‌آید. طبیعی است. اما این‌که همیشه در خانه ما دعوا و کشتی و درگیری بین بچه‌ها باشد، نه این نیست. چالش‌های پسر بزرگم کمی در این روزها مرا درگیر کرده که آن هم در همه خانه‌ها هست. پسر بزرگ من در سن نوجوانی و ورود به جوانی است و طبیعی است که سوالات هویتی داشته باشد و در دورانی است که می‌خواهد جایگاه خودش در جامعه و اطراف را پیدا کند.

از نظر اقتصادی الحمدلله مشکل ویژه‌ای نداریم و برای گذران روزمره و نیازهای اساسی زندگی دست‌مان به دهان‌مان می‌رسد. در دوران کرونا و آموزش مجازی، همه بچه‌ها در ابتدا با یک گوشی سر می‌کردند. اما دیدیم تداخل ساعات درسی زیاد شد. برای دو پسر بزرگ‌تر هر کدام یک گوشی گرفتیم و برای ۴ فرزند کلاس ششمی، چهارمی، دومی و اولی هم با هم یک گوشی داریم.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.